اهداف دوگانهى آمريكا در ادعاى مبارزه با تروريسم
اهداف دوگانهى آمريكا در ادعاى مبارزه با تروريسم
اهداف دوگانهى آمريكا در ادعاى مبارزه با تروريسم
1. از جهت داخلى با ايجاد رعب و وحشت در ميان مردم نسبت به دشمن بيگانه ودامن زدن به احساس خطر و ضربهپذيرى مردم و وانمود كردن دولت آمريكا به عنوان «ناجى » ، « حامى » و « رهبر» همهى مردم صرف نظر از جايگاه طبقاتى و رنگ پوست ، مذهب و قوميت آنها ، بر تضادهاى عميق و در حال شدتگيرى اقتصادى ، سياسى و اجتماعى در آمريكا سرپوش گذارند و مردم را به كنار گذاشتن اختلافات كماهميت همچون بيكارى و ناامنى شغلى ، كاهش مزد و مزاياى اكثريت عظيم مردم از يك سو و تمركز و تراكم ثروتها و سرمايههاى افسانهاى در دست قشرى كوچك از سوى ديگر و نابودى تدريجى محيط زيست ، ستم نژادى عليه رنگين پوستان و گسترش فقر در ميان آنها و غيره و در عوض ، معطوف كردن توجه آنها به مسائل « پراهميت » چون «امنيت كشور» ، دفاع از «زندگى نوع آمريكايى » و « تمدن غرب » در برابر بيگانگان و به زعم جورج بوش پسر ، « وحشيانى » كه چشم ديدن پيشرفت ، آزادى و دموكراسى آمريكا را ندارند و به علت عقده و حسادت برآنند كه آزادى و تنعم را از اين كشور سلب كنند ، دعوت مىنمايد .
جورج بوش كه تا اوايل سپتامبر 2001 به عنوان رئيس جمهور، جرأت پا گذاشتن به شهر نيويرك را نداشت ، پس از اين واقعه به عنوان قهرمان مردم اين شهر بر سرخرابههاى جنوب منهاتان برده شد و كارگران و داوطلبان كمك به آسيبديدگان برايش كف زندند و پرچم تكان دادند.
وزير دادگسترى دولت جورج دبليو بوش كه يكى از منفورترين چهرهها در ميان مردم بود ، بعد از اين حادثه چهار نعله مىتازد و قوانين ضد تروريستىاش را يكى از پس ديگرى به تصويب كنگره مىرساند و به مردم مىقبولاند.
بررسى لايحهى « مبارزه عليه تروريسم » كه به تصويب سناى آمريكا و مجلس نمايندگان رسيد ، نشان مىدهد كه چگونه حوادث ، اين كشور را به سرعت به طرف نوعى حكومت پليسى و يا به عبارت بهتر به سوى نوعى فاشيسم خزنده پيش مىبرد . طبق اذعان روزنامههاى كريستين ساينس مانيتور و نيويورك تايمز لايحهى جديد اختيارات زير را به مأموران دولت خواهد داد :
روزنامهى كريستين ساينس مانيتور مىنويسد : « بسيارى از اين مقررات هيچ ربطى به واقعهى 11 سپتامبر ندارند و دولت و مقامات امنيتى ، مدتها در صدد اعمال اين مقررات بودهاند و اكنون از اين واقعيت براى پيادهكردن آنها استفاده مىكنند . » جو اختناق و رعب و وحشتى كه به دنبال فاجعهى 11 سپتامبر به وجود آمده است ، به تجاور مأموران دولت به آزادىها و حقوق مدنى مردم خاتمه پيدا نمىكند ، بلكه چهرهاى به مراتب كريهتر دارد.
آقاى فلويد ابرامز، متخصص آزادى بيان ، (اصلاحيهى اول قانون اساسى آمريكا ) مىگويد :« هنگامى كه احساس خطر و تهديد مىكنيم ، اصلاحيهى اول يا ارزشهاى مربوط به آن تابع مصالح ديگر مىشود .»
نمونهى آشكار آن برخورد شديد ميان كاخ سفيد و بيل ماهر ، گردانندهى يكى از برنامههاى آخر شب شبكهى تلويزيونى اى . بى . سى است . او ضمن اين برنامه در جواب يكى از سناتورها كه گفته بود ربايندگان هواپيما ، مشتى آدم بزدلاند ، گفته بود : « بزدل ، دولت آمريكاست كه به هدفهايى در فاصلهى هزاران مايل موشك مىزند نه به ربايندگان هواپيما.»
به دنبال اين گفتو گو ، تمام انحصاراتى كه براى اين برنامه تبليغ مىفرستادند ، كمك مالى خود را قطع كردند تا ادامه برنامه ناممكن شود. در آخر ، او مجبور شد به طور علنى از گفتهى خود عذرخواهى كند . آرى فليشر، سخنگوى كاخ سفيد، روز بعد به بيل ماهر حمله كرد و گفت : « مردم بايد مواظب گفتار و رفتار خود باشند .»
كاخ سفيد به اين گفتهى سخنگوى رسمىاش اكتفا نكرد . چند روز بعد ، كندليزارايس، مشاور امنيتى رئيس جمهور ، رؤساى پنج شبكهى تلويزيونى را فراخواند و از آنها خواست داوطلبانه « مواظب رفتار و گفتار خود باشند .» اينها چيزهايى است كه مىتوانست روزى در شوروى سابق يا حكومتهاى ديكتاتورى دست نشاندهى آمريكا اتفاق بيفتد ، فقط با يك تفاوت بسيار مهم و آن اين كه در شوروى سابق و حكومتهاى ديكتاتورى « جهان سوم » هميشه در برابر فشار دولت مقاومت و مبارزه و سرپيچى وجود داشت . در آمريكا هر پنج شبكهى تلويزيونى با جان و دل پذيرفتند كه مواظب گفتار و رفتار خود باشند ؛ چرا كه در واقع منافع اين دو انحصارات بزرگ صاحب شبكههاى تلويزيونى و دولت آمريكا چنان به هم گره خورده و درهم تنيده است كه دولت نيازى به سانسور رسمى ندارد.
اما نوبت به مردم آمريكا كه مىرسد شاهد مقاومت در برابر دولت هستيم ، به طورى كه تاكنون تعداد نامعلومى از استادان ، خبرنگاران ، كتابداران ، آموزگاران و كاركنان دولتى و خصوصى به علت اظهار نظرهايى مخالف با دولت دربارهى فاجعهى 11 سپتامبر از كار بركنار شدهاند.
تام گوتينگ ، روزنامهنگار يكى از روزنامههاى تكزاس ، در مقالهى خود نوشته بود : « جورج دبليو بوش بعد از اصابت هواپيما به برجهاى دوقلو، مثل بچهاى ترسو دور كشور مىگشت و به خاطر وحشت از كابوس ، دنبال پناهگاهى در رختخواب مادرش مىگشت .» با آن كه مجبور شد بلافاصله در صفحهى اول روزنامه از اين كار خود عذرخواهى كند ، اما روز بعد شغل خود را از دست داد .
مسئول برنامهى اخبار تلويزيون koni كه توسط دانشجويان و مدرسان دانشگاه ميسورى اداره مىشود ، از گويندگان خبر خواسته بود كه ضمن اجراى برنامه پرچم آمريكا را به لباس خود نزنند . نمايندگان مجلس ايالتى ميسورى بلافاصله درخواست رسيدگى ره بودجه اين تلويزيون را مطرح كردند .
در ايالت ارگان آقاى دان گوترى، روزنامه نويس 61 ساله ، به علت انتقاد از رئيس جمهور ، به دفتر ناشر روزنامه ، آقاى دنيس ماس ، فراخوانده شد و بلافاصله از كار اخراج شد .
به گزارش روزنامهى گاردين در تحليل از جورج مونبيت با اشاره به اين كه اين جنگ همان آزادى را تهديد مىكند كه مدعى دفاع از آن است ، آورده است :
« رژيم طالبان به دست رژيمى از ميان رفت كه به ارزشهايى كه مدعى دفاع از آنهاست ، پشت كرده است .»
شش هفته قبل ، كيت سيريا از دبيرستان سيمسون ويل در چارلستون موقتا اخراج شد . او به اصطلاح مرتكب دو جنايت «فجيع» شده بود . او روى پيراهن خود اين عبارتها را نوشته بود : « مخالف بوش ، مخالف بن لادن » و« زمانى كه اجساد كودكان افغان را در تلويزيون ديدم نسبت به امنيت ملى احساس تازهاى پيدا کردم . خدا به آمريكا رحم كند.» مدير مدرسه مدعى شده است كه اقدام كيت به تحصيلات و تفكر بچههاى ديگر صدمه مىزند . وى معتقد است كه « براى دانشآموزان من آنارشيسم به معناى چيزى بد و شيطانى است.» دادگاه وى را به مدت چند ماه از تحصيل معاف كرد و اواخر ماه نوامبر، دادگاه عالى به وى اجازه دفاع از خود نداد .
كيت فقط نمونهاى از چندين جوان ناراضى است كه براى دستيابى به آزادىهاى ابتدايى سياسى مبارزه مىكنند . اين حوادث و حوادثى نظير آن با توجه به دو روندى كه اتفاق افتاد بسيار مهم و شايان توجهاند .
در چنين جو رعب و وحشتى لاجرم صداى بسيارى از گروهها ، سازمانها و محافل طرفدار حقوق مدنى نه فقط چپ و ترقىخواه ، بلكه ليبرال را هم در گلو خفه كرده است . اين جو در هفتههاى اخير تا آن جا پيش رفته است كه حتى روزنامههايى چون نيويورك تايمز نيز سرو صدايشان درآمد . در همين روزنامه مىخوانيم :
در اوايل سپتامبر ، اكسفام ، سازمان انگليسى كمكهاى انسانى ، مىخواست طومارى منتشر كند كه طى آن از دولت مىخواست «سلامتى انسانها را برثروتاندوزى مقدم دارد »؛ چرا كه برخى داروهاى حياتى ، به دليل تسلط قوانين ثبت اختراعات پرفروش، از دسترس اكثريت مردم خارج است . بلافاصله پس از واقعهى 11 سپتامبر اين طومار از صفحهى الكترونيكى اكسفام حذف شد . پس ازاين واقعه ، بسيارى از سازمانهاى طرفدارى محيط زيست و گروههاى ترقىخواه به طور چشمگيرى عقب نشينى كردهاند. براى مثال ، كلوب سيرا كه سازمانى معتدل و ليبرال و طرفدار محيط زيست است ، شعار w. watch (يعنى مواظب كارهاى جورج دبليو باشيد ) را از صفحهى الكترونيكى خود حذف كرده است ؛ چرا كه مردم اكون آن را توهين به رئيسجمهور مىدانند . سنديكاهاى اصلى كارگرى آمريكا (AFL-CIO)
و بسيج براى «عدالت جهانى » و بسيارى از گروههاى ديگر كه قرار بود روز 29 سپتامبر تظاهرات بزرگى در واشنگتن به مناسبت گردهمايى سران بانك جهانى وصندوق بينالمللى پول تشكيل دهند ، اين تظاهرات را متوقف كردند . دوستان كرهى خاك گردهمايى سالانهى خود دربارهى توليد ذرت از طريق مهندسى ژنتيك را تعطیل كرد حتى بدون اين كه اعلاميهاى صادر كند .
آشيار راسل ، يكى از اعضاى گروه فعالان فيلادلفيا ، كه طرفدار ارزان كردن داروها براى بيمارى ايدز است به خبرنگار نيويورك تايمز مىگويد : « اكنون زمان اتحاد با يكديگر به صورت يك ملت واحد است . در حال حاضر ، قضاوت مردم دربارهى هر كسى كه جز اين كند ، قضاوتى بسيار سخت خواهد بود .»
اينها نمونههاى كوچك از موج بزرگ گردش به راست و سرآغاز برنامهاى درازمدت است كه هيئت حاكمه با كمك همه جانبه و فعال دستگاههاى ارتباط جمعى ، سران دولت و نظريهپردازان پرنفوذ دست راستى چنانچه بتوانند خيال پياده كردنش را دارند .
بى جهت نيست كه بلافاصله پس از فاجعهى 11 سپتامبر تصميم گرفته شد وزارت خانهى جديدى به نام «امنيت ميهنى » به وجود آورند و جورج دبليو بوش در نطق معروف 20 سپتامبر خود ، برپايى اين وزاتخانه را به اطلاع همگان رساند . وظيفهى اين وزارتخانه كه با شوراى امنيت ملى و دفتر رئيس جمهور همكارى نزديك خواهد داشت ، هماهنگ ساختن فعاليت 46 ادارهى مختلف مربوط به امنيت داخلى ( از جمله پليس سياسى (FBI) و پليس مخفى ( خواهد بود . كسى كه به عنوان استاندار پنسيلوانيا بيشترين حكم اعدام را امضا كرده و مصمم است موميا ابوجمال ، روزنامهنگار مبارز سياهپوست ، را نيز اعدام كند ، نفر دوم براى امضاى حكم اعدام ، جورج دبليو بوش ، فرماندار تكزاس و رئيس جمهور فعلى ، است .
تمهيدات فوق نه تنها دست پليس سياسى و پليس مخفى را باز خواهد گذاشت كه به بهانهى مبارزه با تروريسم ، بسيارى از حقوق مدنى و آزادىهاى فردى در آمريكا را محدود كند و در نتيجه بتواند توجيهى براى اعمال فشار بر گروهها ، سازمانها و احزاب ترقىخواه ، چپ و حتى ليبرال طرفدار كارگران و زحمتكشان و مدافعان محيط زيست و مخالفان تجاوزات آمريكا در خارج بويژه سازمانهاى مدافع مردم فلسطين پيدا كند ، بلكه دست سازمان سيا را باز خواهد كرد تا تجاوزات خود را در كشورهاى خارج تشديد كند . به قول نيويورك تايمز :« ناظران برسيستم اطلاعاتى كشور در كنگره به اين نتيجه رسيدهاند كه به ادارهى جاسوسى
آمريكا (سيا) بايد اجازه داده شود تا با تكنيكهاى ستيزهجويانهترى از جمله
به كار گرفتن مأموران نابكار خارجى با تروريسم مبارزه كنند .» بعد از واقعهى 11 سپتامبر ، كميتهى اطلاعات سنا و مجلس نمايندگان به اين نتيجه رسيدهاند كه بعضى از محدوديتهاى موجود بر هيئت حاكمه با انجام اين كار،هدف حملهاش نه فقط دشمن خارجى كه در درجهى اول دشمن داخلى است و نيز مرعوب ساختن هر حركتى كه نظام را به چالش گيرد و زير سؤال برد و پيدا كردن فرصت براى دست زدن به تعرض آشكار نظير دههى 1950 عليه نيروهاى معارض داخلى و سركوب همه جانبهى آنها .
در آمريكا آمارى از سوى رسانههاى اين كشور پخش شد كه از بيستم شهريور (11 سپتامبر) به مدت شش ماه ، خط تبليغى و فكرسازى مردم در آمريكا از ويرانهها به صورت جالبى اعمال شده است ؛ اين خط فكرى را در برابر تصاوير وحشتناك فروريختن برجهاى تجارى در نيويورك ، تخريب ساختمان وزارت دفاع آمريكا (پنتاگون) و اجساد قربانيان آن و حالت فوقالعاده خطرناك امنيتى قرار دادهاند در مدت شش ماه هر آمريكايى 5 هزار بار، صحنهى حادثهى وحشتناكى را ديده است كه در مقياس بزرگترين ضربه به امنيت ملى براى آنها محسوب مىشود . روانشناسى اجتماعى - سياسى اين خبر در جامعهى آمريكا قابل نقد و بررسى است .
در اين ميان ، ترسآورترين پديده ، نقش دستگاههاى ارتباط جمعى از همان لحظات اوليهى وقوع حمله بود ؛ يكدست بودن حيرتآور شيوهى برخورد شبكههاى تلويزيونى و اكثريت قريب به اتفاق راديوها و روزنامهها به مسئله، تسلط سهمگين صدها نظريهپرداز ، مفسر ، تحليلگر و خبرنگار طرفدار اسرائيل بر تفسيرها و گفتارها و رهنمود دادن و ارزيابىهاى آكنده از كينه و نفرت نه تنها عليه مردم عرب و مسلمانان ، بلكه نسبت به رنگين پوستان و مهاجران خارجى و فريادهاى انتقامجويى و دامن زدن به حس ميهنپرستى افراطى و ظاهرشدن پرچم آمريكا روى صفحات تمام شبكههاى تلويزيونى و ترغيب مردم به برفراشتن پرچم بر در و ديوار و بام منازل و در اتومبيلها و هر جاى ممكن ديگر .
2. از جهت خارجى
آمريكا از لحاظ خارجى هدفهاى زير را دنبال مىكند :
الف . به صف كردن مجدد شمارى بيشترى از كشورهاى جهان به دنبال خود و تسلط بر نهادهاى نظامى ، سياسى ، امنيتى ، مالى ء بانكى اين كشورهال و نفوذ در اين نهادها و استفاده از اين تسلط براى تحكيم و پيشبرد سيطرهى بلامنازع خود بر بخشهاى هر چه بزرگترى از جهان با عنوان "pan Americana" ، برنامهاى كه پس از فروپاشى شوروى ، نظريهها و طرح آن توس اشخاصى چون ساموئل هانتينگتون و پال ولفوويتز تدوين شد ؛ اما در سالهاى اخير بويژه پس از روى كار آمدن دولت جورج دبليو بوش ، لطمات كارى به انجام عملى آن خورده بود .
ب . از اين رهگذر آمريكا مىكوشد هر كشورى را كه در «ائتلاف»خيرش وارد نشود در زمرهى كشورهاى گردنكش ، پناهگاه تروريستها و حامى تروريسم قرار دهد، زير فشار سياسى و اقتصادى بگذارد و در صورت لزوم به آن حملهى نظامى كند .
ج . گسترش پايگاههاى نظامى آمريكا در منطقهى نفتخيز خليج فارس ، گسترش نفوذ سياسى و نظامى خود از منطقهى خليج فارس به آسياى مركزى و افغانستان و بدين سان به وجود آوردن منطقهى نفوذى ميان روسيه و چين از يك سو و محاصرهى آن دو كشور و ايران از سوى ديگر ، و به اين ترتيب به دست آوردن كارت برندهى ژئوپلتيك كمنظيرى كه پيش از اين با مخالفت شديد روسيه ، چين و ايران روبهرو شد .
د . تسلط بر افغانستان به عنوان جايى امن براى انتقال نفت و گاز كشورهاى اطراف درياى خزر و آسياى مركزى به خليج فارس و بدين سان دسترسى آسان و ارزان بر اين خزاين عظيم انرژى و بالاخره،
ه .بيرون آمدن از انزواى سياسى به عنوان كشورى متجاوز به حقوق مردم جهان و لگدمال كنندهى قراردادهاى بين المللى و وانمود كردن خود به عنوان كشورى مورد تجاوز و طلبكار از جامعهى بين المللى .
براى اجراى اين سياست ، آمريكا ديگر نيازى به حفظ چهرهى آزادى خواهانه و بشروستانه ندارد و به همين علت در مقابل اخراج خود از سازمانهاى بشردوستانه بينالمللى با بىاعتنائى برخورد مىكند .
آنچه تاكنون اتفاق افتاده است عبارت است از :
شن گوفانگ ، معاون نمايندهى چين در سازمان ملل متحد ، اعلام كرد شكست آمريكا به اين معناست كه اقدامات گذشتهى آن در كميسيون حقوق بشر سازمان ملل متحد خوشايند نبوده است . وى افزود: « اقدامات آمريكا در كنفرانس اين كميسيون در ژنو، فضا را براى گفت و گوى تمامى اعضا خراب كرد .»
كوفى عنان ، دبيركل سازمان ملل متحد، نيز ضمن اعلام اين كه تأسف آمريكا ازخلع يد از كميسيون حقوق بشر را درك مىكند ، ابراز اميدوارى كرد كه ايالات متحده آمريكا همچنان در حفظ و حمايت از حقوق بشر بكوشد .
به گزارش خبرگزارى فرانسه ، به نقل از فرداكهارد ، سخنگوى سازمان ملل متحد ، عنان از اقدامهاى آمريكا و ايفاى نقش محرك وى طى سالهاى اخير در تدوين متنهاى بسيار مهم ، نظير بيانيهى جهانى حقوق بشر و نيز عهدهدار بودن نقش كليدى در كميسيون حقوق بشر تقدير كرد .
اين كميسيون كه مقر آن در ژنو است ، در پى ايجاد زمينهى احترام به حقوق بشردر سراسر جهان است .
عنان همچنين تلاش آمريكا در جهت حقوق بشر را به منزلهى مشاركتى بسيار عمده قلمداد كرد .
ايالات متحده آمريكا در جريان رأىگيرى پيشبينى نشده ، كرسى خود را دركميسيون حقوق بشر سازمان ملل متحد از دست داد . به گفتهى ديپلماتها ، اين اقدام ناشى از خشم روزافزون در قبال سياست يك جانبهى واشنگتن به چندين پروندهى بين المللى صورت گرفته است .
هربرت اوكان ، سفير سابق آمريكا در آلمان شرقى سابق ، كه براى دورهى سه ساله نامزد عضويت در اين هيئت بود ، در نخستين دور رأىگيرى در شوراى اقتصادى و اجتماعى سازمان ملل متحد كه سرپرستى هيئت بين المللى كنترل مواد مخدر را بر عهده داشت ، شكست خورد و در واشنگتن ريچارد بوچر، سخنگوى وزارت امور خارجه آمريكا ، نتيجهى اين رأىگيرى را مايهى تأسف توصيف كرد .
بوچر گفت : « اوكان در محافل سازمان ملل ، چهرهاى بسيار شناخته شده بود و نمىدانم چرا وى در مبارزهى خود براى انتخاب مجدد شکست خورده است . ما تصميم داريم همچنان در مسائل مربوط به موادر مخدر در سطح بين المللى نقش داشته باشيم. ما همكارى خود را با برنامهى بين المللى كنترل مواد مخدر سازمان ملل و هيئت بين المللى كنترل مواد مخدر ادامه خواهيم داد و از آنها حمايت جدى خواهيم كرد .»
سخنگوى سازمان ملل متحد گفت : « اين رأىگيرى تحتالشعاع شكست آمريكا درانتخابات براى عضويت در كميسيون حقوق بشر قرار گرفت .»
در مجموع هفت نامزد از سوى دولتهاى مختلف معرفى شده بودند كه نامزدهاى دولتهاى هلند و اتريش در دور اول رأىگيرى انتخاب شدند و نامزدهاى فرانسه ، هند و پرو در دو دور ديگر رأىگيرى برگزيده شدند . يك برزيلى و يك ايرانى دربين نامزدها براى عضويت در اين هيئت رأى آوردند .
اينك سؤالى كه مطرح مىشود اين است كه آيا با تغييرات عميق سياسى ، نظامى وحتى روانى كه هيئت حاكمهى آمريكا در چند هفتهى اول حادثه يك تنه نه در داخل بلكه در سراسر جهان به وجود آورده است ، خواهد توانست به اهدافى كه نام برده شد دست يابد ؟
وارد شدن در اين بحث بسيار مهم ، نياز به قضايى گستردهتر دارد ؛ چرا كه بايد توجه خود را به بحران عميق و ساختار متناقض و پيچيدهاى كرد كه چه ازجهت اقتصادى و چه از جهت سياسى در درون خود دارد . در واقع ، آمريكا و شركاى بسيار نزديكش چون انگليس و اسرائيل اگر بتوانند در كوتاه مدت اوضاع را به نفع خود تغيير دهند ، در دراز مدت آنچه شاهدش خواهيم بود ،عمقگيرى هرچه بيشتر تضادهاى ساختارى نظام چه در داخل و چه در خارج از يك سو و آگاهى تودههاى عظيم مردم چه در اروپا و چه در آمريكا و چه در جهان سون از سوى ديگر خواهد بود . به سخن ديگر ، مردم جهان به جاى آن كه به اين نظام اجازه
دهند بشريت را به سوى بربريت ببرد . درخواهند يافت كه بايد آلترناتيوى
انسانى ، عملى و سازگار با بقاى خود در برابر آن مطرح كنند .
براى اين جنگ بايد انديشمندان ، پروندهى خاص و جداگانهاى باز كنند و ويژگىهاى آن را شناسايى كنند ؛ جنگى كه نه اهداف جنگ ، نه دشمن يا دشمنان خاص در جنگ ، نه جبههى جنگ و نه قوانين و مقررات جنگ و نه ابزار و سلاحهاى جنگى و نه حتى امكان مقايسهى نيروهاى دو طرف هيچگونه شباهتى با جنگهاى گذشته ندارد . در واقع ، آمريكا با زير پا گذاشتن همهى ضوابط ، سنتها ، رويههاى گذشته و حتى قوانين و عهدنامههاى بينالمللى با همهى دنيا به نام جنگ با تروريسم به ستيز برخاسته است كه بر پايان كوتاهمدت آن نيز هيچگونه اميدى مترتب نيست .
البته اين امر به اين معنا نيست كه آمريكا در اتخاذ سياست جديد خود با هيچگونه مانعى روبه رو نيست و به هر طريقى كه بخواهد مىتواند برنامه و سياست نظامىگرى خود را به پيش ببرد . دولت آمريكا نه در داخل كشور خود با حمايت همهجانبه و مستمرى مواجه است و نه در خارج از كشور با استقبال دولتها روبه روست .
اگر چه چند صباحى با كنترل رسانههاى جمعى و تبليغات يك سويه بتواند عموم آمريكاييان را با خود داشته باشد ؛ ولى به تدريج زمانى كه فشارهاى اقتصادى، سياسى و امنيتى آثار خود را بر زندگى روزمرهى مردم آشكار كند ، يقينا زمزمههاى مخالف و مقاومت شروع خواهد شد . همانطور كه در جنگ ويتنام ، مخالفتها و مقاومتهاى واضح نقش مهمى در خروج آمريكا از ويتنام بر جاى گذاشت.
در صحنهى بين الملل نيز دولت آمريكا با چالشهاى فراوان روبه روست . او نه تنها حاميان جدى در اين مسير ندارد ؛ بلكه هزينهى گزافى را بايد بابت حمايت بعضى از دولتها مانند اسرائيل و انگليس بپردازد. زمانى كه دورهى همدردى ازآمريكا به لحاظ حوادث 11 سپتامبر به پايان برسد ، سيل مخالفت و حتى مقابله با اين سياست از سراسر جهان بر خواهد خاست .
به هر ترتيب ، دولت بوش ناقوس جنگ را به صدا درآورده است و آن هم جنگ عليه آمريكا ، نه جنگ عليه بشريت و در بالاترين سطوح نيز مشغول دست و پنجه نرم كردن دربارهى دامنه و زمانبندى واكنش نظامى در برابر حملهى اخير به مركز تجارت جهانى است .
برخى مقامات رسمى به رهبرى پال ولفوويتز و لوئيس ليبى، رئيس دفتر ديك چنى معاون رئيس جمهور فشار آوردهاند كه عمليت نظامى هر چه زودتر و نه تنها عليه بن لادن در افغانستان ، بلكه عليه ديگر پايگاههاى مشكوك به تروريسم مثل عراق و درهى بقاع در لبنان صورت گيرد . اين مقامات كشورهاى متعددى را در فهرست هدفهاى نظامى آمريكا براى اجراى عمليات نظامى قرار دادهاند و اكنون نيز بعد از افغانستان درصدد حمله به عراقاند .
شمارى از محافظهكاران نامهاى را دست به دست مىگردانند كه در آن به رئيس جمهور پيشنهاد شده است « كوشش جدى براى برانداختن صدام حسين به عمل آورد ؛ حتى اگر او به طور مستقيم به تروريستهايى كه به نيويورك و واشنگتن حمله كردند. ربطى نداشته باشد .» در واكنش به اين گروه ، كالين پاول ضمن گردهمايى آخر هفته سپتامبر 2001 سران كشور با بوش در كمپ ديويد اين نظر را پيش برد كه دولت بايد به خود فرصت دهد كه ابتدا زمينههاى سياسى عمليات نظامى آمريكا در افغانستان و ساير كشورها را فراهم سازد و از لحاظ قوانين بين المللى توجيهى منطقى داشته باشد . او گفته است : « ما نمىتوانيم با يك ضربه همه چيز را حل كنيم .»
در اين خصوص يكى ديگر از مقامات بلند مرتبهى آمريكا به خبرنگار نيويورك تايمز مىگويد : « نحوهى اجراى مرحلهى بعدى يعنى هجوم نظامى آمريكا هنوزمورد بحث است و ممكن است دربرگيرندهى حمله به دولتهايى باشد كه از تروريسم پشتيبانى كردهاند ؛ مگر اين كه اين دولتها در هفتههاى آينده پيشنهاد آمريكا را در پيوستن به آنچه جورج بوش آن را جنگ جهانى عليه ترور نام گذاشته است ، بپذيرند. اين جنگ چنان دامنهى وسيعى دارد كه نمىتوان آن را به يك باره تمام كرد . به عبارت ديگر ، آمريكا منتظر عكسالعمل كشورهاى منطقه به ائتلاف برپاشده از سوى آمريكا و پذيرفتن شرايط آمريكا براى ورود به اين ائتلاف است . در صورتى كه اين كشورها تسليم خواستههاى آمريكا نشوند ، مىتوانند در جرگهى كشورهايى قرار گيرند كه يا تروريسم را تشويق كردهاند و يا به تروريستها پناه دادهاند. »
از آن جا كه صرف جنگ با تروريسم نتوانست بحرانهاى جنگ طلبانهى مورد نيازآمريكا را خلق كند ، دولت بوش در دو مرحله ، زمينهى گسترش اهداف اين جنگ را فراهم كرده است . ابتدا در سخنرانى كنگره از مقابله با محور شرارت متشکل ازدولتهاى ايران ، عراق و كره شمالى نام مىبرد و چند صباحى بعد ، مسئلهى استفاده از سلاحهاى هستهاى عليه هفت كشور با انتشار عمدى سند سرى پنتاگون را مطرح مىكند و در واقع ، حوزهى جنگ را به چهار كشور ديگر منجمله چين ، روسيه ، ليبى و سوريه گسترش مىدهد .
تمام اين ادعاها و بيانيهها بيانگر اين واقعيت است كه دولت آمريكا براى حل مشكلات بنيادين خود نياز به جنگ دارد و اين جنگ هم نمىتواند محدود و كوتاهمدت باشد و اين احتمال جدى وجود دارد كه جنگ افروزان آمريكايى براى شعلهور كردن آتش جنگ جهانى ، بايد حادثهى ديگرى همچون 11 سپتامبر در آمريكا و يا در خارج از اين كشور خلق كنند . نظام حاكم بر جهان در آغاز قرن بيستويكم نظامى به هم پيوسته و به هم وابسته است . در چنين نظامى امكان ايزوله كردن حوادث و وقايع ميان دو كشور رخ مىدهد . ارتباط سياسى ،اقتصادى و فرهنگى ميان كشورها و ملتهاى مختلف آن چنان در هم تنيده شده است كه هرحادثهاى مىتواند تأثير مستقيم يا غير مستقيم بر ساير كشورها و جوامع داشته باشد و آنها را مجبور به اتخاذ موضع و عكسالعمل كند . اين امر زمانى و به صورتى برجسته چهره مىنمايد كه در اين ماجرا يك قدرت بزرگ جهانى همچون آمريكا از طرفى و يك منطقهى حساس استراتژيك همچون جهان اسلام ، از طرف ديگر درگير شده باشند . بويژه آن گاه كه يك طرف ماجرا يعنى آمريكا ، بىطرفى و بىتفاوتى را برنتابد و همهى كشورها و دولتها را به موضعگيرى علمى و رسمى فراخواند . به اين ترتيب ، بررسى مواضع ساير كشورها بويژه دولتهاى بزرگ جهانى اهميت ويژهاى دارد. از آن جا كه دولت آمريكا انگشت مبارزه عليه تروريسم را متوجه جهان اسلام كرده است ، در اين فصل به بررسى مواضع كشورهاى ديگر با عنوان كشورهاى پيرامونى مىپردازيم .
جورج بوش كه تا اوايل سپتامبر 2001 به عنوان رئيس جمهور، جرأت پا گذاشتن به شهر نيويرك را نداشت ، پس از اين واقعه به عنوان قهرمان مردم اين شهر بر سرخرابههاى جنوب منهاتان برده شد و كارگران و داوطلبان كمك به آسيبديدگان برايش كف زندند و پرچم تكان دادند.
وزير دادگسترى دولت جورج دبليو بوش كه يكى از منفورترين چهرهها در ميان مردم بود ، بعد از اين حادثه چهار نعله مىتازد و قوانين ضد تروريستىاش را يكى از پس ديگرى به تصويب كنگره مىرساند و به مردم مىقبولاند.
بررسى لايحهى « مبارزه عليه تروريسم » كه به تصويب سناى آمريكا و مجلس نمايندگان رسيد ، نشان مىدهد كه چگونه حوادث ، اين كشور را به سرعت به طرف نوعى حكومت پليسى و يا به عبارت بهتر به سوى نوعى فاشيسم خزنده پيش مىبرد . طبق اذعان روزنامههاى كريستين ساينس مانيتور و نيويورك تايمز لايحهى جديد اختيارات زير را به مأموران دولت خواهد داد :
روزنامهى كريستين ساينس مانيتور مىنويسد : « بسيارى از اين مقررات هيچ ربطى به واقعهى 11 سپتامبر ندارند و دولت و مقامات امنيتى ، مدتها در صدد اعمال اين مقررات بودهاند و اكنون از اين واقعيت براى پيادهكردن آنها استفاده مىكنند . » جو اختناق و رعب و وحشتى كه به دنبال فاجعهى 11 سپتامبر به وجود آمده است ، به تجاور مأموران دولت به آزادىها و حقوق مدنى مردم خاتمه پيدا نمىكند ، بلكه چهرهاى به مراتب كريهتر دارد.
آقاى فلويد ابرامز، متخصص آزادى بيان ، (اصلاحيهى اول قانون اساسى آمريكا ) مىگويد :« هنگامى كه احساس خطر و تهديد مىكنيم ، اصلاحيهى اول يا ارزشهاى مربوط به آن تابع مصالح ديگر مىشود .»
نمونهى آشكار آن برخورد شديد ميان كاخ سفيد و بيل ماهر ، گردانندهى يكى از برنامههاى آخر شب شبكهى تلويزيونى اى . بى . سى است . او ضمن اين برنامه در جواب يكى از سناتورها كه گفته بود ربايندگان هواپيما ، مشتى آدم بزدلاند ، گفته بود : « بزدل ، دولت آمريكاست كه به هدفهايى در فاصلهى هزاران مايل موشك مىزند نه به ربايندگان هواپيما.»
به دنبال اين گفتو گو ، تمام انحصاراتى كه براى اين برنامه تبليغ مىفرستادند ، كمك مالى خود را قطع كردند تا ادامه برنامه ناممكن شود. در آخر ، او مجبور شد به طور علنى از گفتهى خود عذرخواهى كند . آرى فليشر، سخنگوى كاخ سفيد، روز بعد به بيل ماهر حمله كرد و گفت : « مردم بايد مواظب گفتار و رفتار خود باشند .»
كاخ سفيد به اين گفتهى سخنگوى رسمىاش اكتفا نكرد . چند روز بعد ، كندليزارايس، مشاور امنيتى رئيس جمهور ، رؤساى پنج شبكهى تلويزيونى را فراخواند و از آنها خواست داوطلبانه « مواظب رفتار و گفتار خود باشند .» اينها چيزهايى است كه مىتوانست روزى در شوروى سابق يا حكومتهاى ديكتاتورى دست نشاندهى آمريكا اتفاق بيفتد ، فقط با يك تفاوت بسيار مهم و آن اين كه در شوروى سابق و حكومتهاى ديكتاتورى « جهان سوم » هميشه در برابر فشار دولت مقاومت و مبارزه و سرپيچى وجود داشت . در آمريكا هر پنج شبكهى تلويزيونى با جان و دل پذيرفتند كه مواظب گفتار و رفتار خود باشند ؛ چرا كه در واقع منافع اين دو انحصارات بزرگ صاحب شبكههاى تلويزيونى و دولت آمريكا چنان به هم گره خورده و درهم تنيده است كه دولت نيازى به سانسور رسمى ندارد.
اما نوبت به مردم آمريكا كه مىرسد شاهد مقاومت در برابر دولت هستيم ، به طورى كه تاكنون تعداد نامعلومى از استادان ، خبرنگاران ، كتابداران ، آموزگاران و كاركنان دولتى و خصوصى به علت اظهار نظرهايى مخالف با دولت دربارهى فاجعهى 11 سپتامبر از كار بركنار شدهاند.
تام گوتينگ ، روزنامهنگار يكى از روزنامههاى تكزاس ، در مقالهى خود نوشته بود : « جورج دبليو بوش بعد از اصابت هواپيما به برجهاى دوقلو، مثل بچهاى ترسو دور كشور مىگشت و به خاطر وحشت از كابوس ، دنبال پناهگاهى در رختخواب مادرش مىگشت .» با آن كه مجبور شد بلافاصله در صفحهى اول روزنامه از اين كار خود عذرخواهى كند ، اما روز بعد شغل خود را از دست داد .
مسئول برنامهى اخبار تلويزيون koni كه توسط دانشجويان و مدرسان دانشگاه ميسورى اداره مىشود ، از گويندگان خبر خواسته بود كه ضمن اجراى برنامه پرچم آمريكا را به لباس خود نزنند . نمايندگان مجلس ايالتى ميسورى بلافاصله درخواست رسيدگى ره بودجه اين تلويزيون را مطرح كردند .
در ايالت ارگان آقاى دان گوترى، روزنامه نويس 61 ساله ، به علت انتقاد از رئيس جمهور ، به دفتر ناشر روزنامه ، آقاى دنيس ماس ، فراخوانده شد و بلافاصله از كار اخراج شد .
به گزارش روزنامهى گاردين در تحليل از جورج مونبيت با اشاره به اين كه اين جنگ همان آزادى را تهديد مىكند كه مدعى دفاع از آن است ، آورده است :
« رژيم طالبان به دست رژيمى از ميان رفت كه به ارزشهايى كه مدعى دفاع از آنهاست ، پشت كرده است .»
شش هفته قبل ، كيت سيريا از دبيرستان سيمسون ويل در چارلستون موقتا اخراج شد . او به اصطلاح مرتكب دو جنايت «فجيع» شده بود . او روى پيراهن خود اين عبارتها را نوشته بود : « مخالف بوش ، مخالف بن لادن » و« زمانى كه اجساد كودكان افغان را در تلويزيون ديدم نسبت به امنيت ملى احساس تازهاى پيدا کردم . خدا به آمريكا رحم كند.» مدير مدرسه مدعى شده است كه اقدام كيت به تحصيلات و تفكر بچههاى ديگر صدمه مىزند . وى معتقد است كه « براى دانشآموزان من آنارشيسم به معناى چيزى بد و شيطانى است.» دادگاه وى را به مدت چند ماه از تحصيل معاف كرد و اواخر ماه نوامبر، دادگاه عالى به وى اجازه دفاع از خود نداد .
كيت فقط نمونهاى از چندين جوان ناراضى است كه براى دستيابى به آزادىهاى ابتدايى سياسى مبارزه مىكنند . اين حوادث و حوادثى نظير آن با توجه به دو روندى كه اتفاق افتاد بسيار مهم و شايان توجهاند .
در چنين جو رعب و وحشتى لاجرم صداى بسيارى از گروهها ، سازمانها و محافل طرفدار حقوق مدنى نه فقط چپ و ترقىخواه ، بلكه ليبرال را هم در گلو خفه كرده است . اين جو در هفتههاى اخير تا آن جا پيش رفته است كه حتى روزنامههايى چون نيويورك تايمز نيز سرو صدايشان درآمد . در همين روزنامه مىخوانيم :
در اوايل سپتامبر ، اكسفام ، سازمان انگليسى كمكهاى انسانى ، مىخواست طومارى منتشر كند كه طى آن از دولت مىخواست «سلامتى انسانها را برثروتاندوزى مقدم دارد »؛ چرا كه برخى داروهاى حياتى ، به دليل تسلط قوانين ثبت اختراعات پرفروش، از دسترس اكثريت مردم خارج است . بلافاصله پس از واقعهى 11 سپتامبر اين طومار از صفحهى الكترونيكى اكسفام حذف شد . پس ازاين واقعه ، بسيارى از سازمانهاى طرفدارى محيط زيست و گروههاى ترقىخواه به طور چشمگيرى عقب نشينى كردهاند. براى مثال ، كلوب سيرا كه سازمانى معتدل و ليبرال و طرفدار محيط زيست است ، شعار w. watch (يعنى مواظب كارهاى جورج دبليو باشيد ) را از صفحهى الكترونيكى خود حذف كرده است ؛ چرا كه مردم اكون آن را توهين به رئيسجمهور مىدانند . سنديكاهاى اصلى كارگرى آمريكا (AFL-CIO)
و بسيج براى «عدالت جهانى » و بسيارى از گروههاى ديگر كه قرار بود روز 29 سپتامبر تظاهرات بزرگى در واشنگتن به مناسبت گردهمايى سران بانك جهانى وصندوق بينالمللى پول تشكيل دهند ، اين تظاهرات را متوقف كردند . دوستان كرهى خاك گردهمايى سالانهى خود دربارهى توليد ذرت از طريق مهندسى ژنتيك را تعطیل كرد حتى بدون اين كه اعلاميهاى صادر كند .
آشيار راسل ، يكى از اعضاى گروه فعالان فيلادلفيا ، كه طرفدار ارزان كردن داروها براى بيمارى ايدز است به خبرنگار نيويورك تايمز مىگويد : « اكنون زمان اتحاد با يكديگر به صورت يك ملت واحد است . در حال حاضر ، قضاوت مردم دربارهى هر كسى كه جز اين كند ، قضاوتى بسيار سخت خواهد بود .»
اينها نمونههاى كوچك از موج بزرگ گردش به راست و سرآغاز برنامهاى درازمدت است كه هيئت حاكمه با كمك همه جانبه و فعال دستگاههاى ارتباط جمعى ، سران دولت و نظريهپردازان پرنفوذ دست راستى چنانچه بتوانند خيال پياده كردنش را دارند .
بى جهت نيست كه بلافاصله پس از فاجعهى 11 سپتامبر تصميم گرفته شد وزارت خانهى جديدى به نام «امنيت ميهنى » به وجود آورند و جورج دبليو بوش در نطق معروف 20 سپتامبر خود ، برپايى اين وزاتخانه را به اطلاع همگان رساند . وظيفهى اين وزارتخانه كه با شوراى امنيت ملى و دفتر رئيس جمهور همكارى نزديك خواهد داشت ، هماهنگ ساختن فعاليت 46 ادارهى مختلف مربوط به امنيت داخلى ( از جمله پليس سياسى (FBI) و پليس مخفى ( خواهد بود . كسى كه به عنوان استاندار پنسيلوانيا بيشترين حكم اعدام را امضا كرده و مصمم است موميا ابوجمال ، روزنامهنگار مبارز سياهپوست ، را نيز اعدام كند ، نفر دوم براى امضاى حكم اعدام ، جورج دبليو بوش ، فرماندار تكزاس و رئيس جمهور فعلى ، است .
تمهيدات فوق نه تنها دست پليس سياسى و پليس مخفى را باز خواهد گذاشت كه به بهانهى مبارزه با تروريسم ، بسيارى از حقوق مدنى و آزادىهاى فردى در آمريكا را محدود كند و در نتيجه بتواند توجيهى براى اعمال فشار بر گروهها ، سازمانها و احزاب ترقىخواه ، چپ و حتى ليبرال طرفدار كارگران و زحمتكشان و مدافعان محيط زيست و مخالفان تجاوزات آمريكا در خارج بويژه سازمانهاى مدافع مردم فلسطين پيدا كند ، بلكه دست سازمان سيا را باز خواهد كرد تا تجاوزات خود را در كشورهاى خارج تشديد كند . به قول نيويورك تايمز :« ناظران برسيستم اطلاعاتى كشور در كنگره به اين نتيجه رسيدهاند كه به ادارهى جاسوسى
آمريكا (سيا) بايد اجازه داده شود تا با تكنيكهاى ستيزهجويانهترى از جمله
به كار گرفتن مأموران نابكار خارجى با تروريسم مبارزه كنند .» بعد از واقعهى 11 سپتامبر ، كميتهى اطلاعات سنا و مجلس نمايندگان به اين نتيجه رسيدهاند كه بعضى از محدوديتهاى موجود بر هيئت حاكمه با انجام اين كار،هدف حملهاش نه فقط دشمن خارجى كه در درجهى اول دشمن داخلى است و نيز مرعوب ساختن هر حركتى كه نظام را به چالش گيرد و زير سؤال برد و پيدا كردن فرصت براى دست زدن به تعرض آشكار نظير دههى 1950 عليه نيروهاى معارض داخلى و سركوب همه جانبهى آنها .
در آمريكا آمارى از سوى رسانههاى اين كشور پخش شد كه از بيستم شهريور (11 سپتامبر) به مدت شش ماه ، خط تبليغى و فكرسازى مردم در آمريكا از ويرانهها به صورت جالبى اعمال شده است ؛ اين خط فكرى را در برابر تصاوير وحشتناك فروريختن برجهاى تجارى در نيويورك ، تخريب ساختمان وزارت دفاع آمريكا (پنتاگون) و اجساد قربانيان آن و حالت فوقالعاده خطرناك امنيتى قرار دادهاند در مدت شش ماه هر آمريكايى 5 هزار بار، صحنهى حادثهى وحشتناكى را ديده است كه در مقياس بزرگترين ضربه به امنيت ملى براى آنها محسوب مىشود . روانشناسى اجتماعى - سياسى اين خبر در جامعهى آمريكا قابل نقد و بررسى است .
در اين ميان ، ترسآورترين پديده ، نقش دستگاههاى ارتباط جمعى از همان لحظات اوليهى وقوع حمله بود ؛ يكدست بودن حيرتآور شيوهى برخورد شبكههاى تلويزيونى و اكثريت قريب به اتفاق راديوها و روزنامهها به مسئله، تسلط سهمگين صدها نظريهپرداز ، مفسر ، تحليلگر و خبرنگار طرفدار اسرائيل بر تفسيرها و گفتارها و رهنمود دادن و ارزيابىهاى آكنده از كينه و نفرت نه تنها عليه مردم عرب و مسلمانان ، بلكه نسبت به رنگين پوستان و مهاجران خارجى و فريادهاى انتقامجويى و دامن زدن به حس ميهنپرستى افراطى و ظاهرشدن پرچم آمريكا روى صفحات تمام شبكههاى تلويزيونى و ترغيب مردم به برفراشتن پرچم بر در و ديوار و بام منازل و در اتومبيلها و هر جاى ممكن ديگر .
2. از جهت خارجى
آمريكا از لحاظ خارجى هدفهاى زير را دنبال مىكند :
الف . به صف كردن مجدد شمارى بيشترى از كشورهاى جهان به دنبال خود و تسلط بر نهادهاى نظامى ، سياسى ، امنيتى ، مالى ء بانكى اين كشورهال و نفوذ در اين نهادها و استفاده از اين تسلط براى تحكيم و پيشبرد سيطرهى بلامنازع خود بر بخشهاى هر چه بزرگترى از جهان با عنوان "pan Americana" ، برنامهاى كه پس از فروپاشى شوروى ، نظريهها و طرح آن توس اشخاصى چون ساموئل هانتينگتون و پال ولفوويتز تدوين شد ؛ اما در سالهاى اخير بويژه پس از روى كار آمدن دولت جورج دبليو بوش ، لطمات كارى به انجام عملى آن خورده بود .
ب . از اين رهگذر آمريكا مىكوشد هر كشورى را كه در «ائتلاف»خيرش وارد نشود در زمرهى كشورهاى گردنكش ، پناهگاه تروريستها و حامى تروريسم قرار دهد، زير فشار سياسى و اقتصادى بگذارد و در صورت لزوم به آن حملهى نظامى كند .
ج . گسترش پايگاههاى نظامى آمريكا در منطقهى نفتخيز خليج فارس ، گسترش نفوذ سياسى و نظامى خود از منطقهى خليج فارس به آسياى مركزى و افغانستان و بدين سان به وجود آوردن منطقهى نفوذى ميان روسيه و چين از يك سو و محاصرهى آن دو كشور و ايران از سوى ديگر ، و به اين ترتيب به دست آوردن كارت برندهى ژئوپلتيك كمنظيرى كه پيش از اين با مخالفت شديد روسيه ، چين و ايران روبهرو شد .
د . تسلط بر افغانستان به عنوان جايى امن براى انتقال نفت و گاز كشورهاى اطراف درياى خزر و آسياى مركزى به خليج فارس و بدين سان دسترسى آسان و ارزان بر اين خزاين عظيم انرژى و بالاخره،
ه .بيرون آمدن از انزواى سياسى به عنوان كشورى متجاوز به حقوق مردم جهان و لگدمال كنندهى قراردادهاى بين المللى و وانمود كردن خود به عنوان كشورى مورد تجاوز و طلبكار از جامعهى بين المللى .
براى اجراى اين سياست ، آمريكا ديگر نيازى به حفظ چهرهى آزادى خواهانه و بشروستانه ندارد و به همين علت در مقابل اخراج خود از سازمانهاى بشردوستانه بينالمللى با بىاعتنائى برخورد مىكند .
آنچه تاكنون اتفاق افتاده است عبارت است از :
1.اخراج آمريكا از عضويت در كميسيون حقوق بشر سازمان ملل
شن گوفانگ ، معاون نمايندهى چين در سازمان ملل متحد ، اعلام كرد شكست آمريكا به اين معناست كه اقدامات گذشتهى آن در كميسيون حقوق بشر سازمان ملل متحد خوشايند نبوده است . وى افزود: « اقدامات آمريكا در كنفرانس اين كميسيون در ژنو، فضا را براى گفت و گوى تمامى اعضا خراب كرد .»
كوفى عنان ، دبيركل سازمان ملل متحد، نيز ضمن اعلام اين كه تأسف آمريكا ازخلع يد از كميسيون حقوق بشر را درك مىكند ، ابراز اميدوارى كرد كه ايالات متحده آمريكا همچنان در حفظ و حمايت از حقوق بشر بكوشد .
به گزارش خبرگزارى فرانسه ، به نقل از فرداكهارد ، سخنگوى سازمان ملل متحد ، عنان از اقدامهاى آمريكا و ايفاى نقش محرك وى طى سالهاى اخير در تدوين متنهاى بسيار مهم ، نظير بيانيهى جهانى حقوق بشر و نيز عهدهدار بودن نقش كليدى در كميسيون حقوق بشر تقدير كرد .
اين كميسيون كه مقر آن در ژنو است ، در پى ايجاد زمينهى احترام به حقوق بشردر سراسر جهان است .
عنان همچنين تلاش آمريكا در جهت حقوق بشر را به منزلهى مشاركتى بسيار عمده قلمداد كرد .
ايالات متحده آمريكا در جريان رأىگيرى پيشبينى نشده ، كرسى خود را دركميسيون حقوق بشر سازمان ملل متحد از دست داد . به گفتهى ديپلماتها ، اين اقدام ناشى از خشم روزافزون در قبال سياست يك جانبهى واشنگتن به چندين پروندهى بين المللى صورت گرفته است .
2. اخراج آمريكا از هيئت بين المللى كنترل مواد مخدر
هربرت اوكان ، سفير سابق آمريكا در آلمان شرقى سابق ، كه براى دورهى سه ساله نامزد عضويت در اين هيئت بود ، در نخستين دور رأىگيرى در شوراى اقتصادى و اجتماعى سازمان ملل متحد كه سرپرستى هيئت بين المللى كنترل مواد مخدر را بر عهده داشت ، شكست خورد و در واشنگتن ريچارد بوچر، سخنگوى وزارت امور خارجه آمريكا ، نتيجهى اين رأىگيرى را مايهى تأسف توصيف كرد .
بوچر گفت : « اوكان در محافل سازمان ملل ، چهرهاى بسيار شناخته شده بود و نمىدانم چرا وى در مبارزهى خود براى انتخاب مجدد شکست خورده است . ما تصميم داريم همچنان در مسائل مربوط به موادر مخدر در سطح بين المللى نقش داشته باشيم. ما همكارى خود را با برنامهى بين المللى كنترل مواد مخدر سازمان ملل و هيئت بين المللى كنترل مواد مخدر ادامه خواهيم داد و از آنها حمايت جدى خواهيم كرد .»
سخنگوى سازمان ملل متحد گفت : « اين رأىگيرى تحتالشعاع شكست آمريكا درانتخابات براى عضويت در كميسيون حقوق بشر قرار گرفت .»
در مجموع هفت نامزد از سوى دولتهاى مختلف معرفى شده بودند كه نامزدهاى دولتهاى هلند و اتريش در دور اول رأىگيرى انتخاب شدند و نامزدهاى فرانسه ، هند و پرو در دو دور ديگر رأىگيرى برگزيده شدند . يك برزيلى و يك ايرانى دربين نامزدها براى عضويت در اين هيئت رأى آوردند .
3. خروج آمريكا از پيمان كيوتو
اينك سؤالى كه مطرح مىشود اين است كه آيا با تغييرات عميق سياسى ، نظامى وحتى روانى كه هيئت حاكمهى آمريكا در چند هفتهى اول حادثه يك تنه نه در داخل بلكه در سراسر جهان به وجود آورده است ، خواهد توانست به اهدافى كه نام برده شد دست يابد ؟
وارد شدن در اين بحث بسيار مهم ، نياز به قضايى گستردهتر دارد ؛ چرا كه بايد توجه خود را به بحران عميق و ساختار متناقض و پيچيدهاى كرد كه چه ازجهت اقتصادى و چه از جهت سياسى در درون خود دارد . در واقع ، آمريكا و شركاى بسيار نزديكش چون انگليس و اسرائيل اگر بتوانند در كوتاه مدت اوضاع را به نفع خود تغيير دهند ، در دراز مدت آنچه شاهدش خواهيم بود ،عمقگيرى هرچه بيشتر تضادهاى ساختارى نظام چه در داخل و چه در خارج از يك سو و آگاهى تودههاى عظيم مردم چه در اروپا و چه در آمريكا و چه در جهان سون از سوى ديگر خواهد بود . به سخن ديگر ، مردم جهان به جاى آن كه به اين نظام اجازه
دهند بشريت را به سوى بربريت ببرد . درخواهند يافت كه بايد آلترناتيوى
انسانى ، عملى و سازگار با بقاى خود در برابر آن مطرح كنند .
براى اين جنگ بايد انديشمندان ، پروندهى خاص و جداگانهاى باز كنند و ويژگىهاى آن را شناسايى كنند ؛ جنگى كه نه اهداف جنگ ، نه دشمن يا دشمنان خاص در جنگ ، نه جبههى جنگ و نه قوانين و مقررات جنگ و نه ابزار و سلاحهاى جنگى و نه حتى امكان مقايسهى نيروهاى دو طرف هيچگونه شباهتى با جنگهاى گذشته ندارد . در واقع ، آمريكا با زير پا گذاشتن همهى ضوابط ، سنتها ، رويههاى گذشته و حتى قوانين و عهدنامههاى بينالمللى با همهى دنيا به نام جنگ با تروريسم به ستيز برخاسته است كه بر پايان كوتاهمدت آن نيز هيچگونه اميدى مترتب نيست .
البته اين امر به اين معنا نيست كه آمريكا در اتخاذ سياست جديد خود با هيچگونه مانعى روبه رو نيست و به هر طريقى كه بخواهد مىتواند برنامه و سياست نظامىگرى خود را به پيش ببرد . دولت آمريكا نه در داخل كشور خود با حمايت همهجانبه و مستمرى مواجه است و نه در خارج از كشور با استقبال دولتها روبه روست .
اگر چه چند صباحى با كنترل رسانههاى جمعى و تبليغات يك سويه بتواند عموم آمريكاييان را با خود داشته باشد ؛ ولى به تدريج زمانى كه فشارهاى اقتصادى، سياسى و امنيتى آثار خود را بر زندگى روزمرهى مردم آشكار كند ، يقينا زمزمههاى مخالف و مقاومت شروع خواهد شد . همانطور كه در جنگ ويتنام ، مخالفتها و مقاومتهاى واضح نقش مهمى در خروج آمريكا از ويتنام بر جاى گذاشت.
در صحنهى بين الملل نيز دولت آمريكا با چالشهاى فراوان روبه روست . او نه تنها حاميان جدى در اين مسير ندارد ؛ بلكه هزينهى گزافى را بايد بابت حمايت بعضى از دولتها مانند اسرائيل و انگليس بپردازد. زمانى كه دورهى همدردى ازآمريكا به لحاظ حوادث 11 سپتامبر به پايان برسد ، سيل مخالفت و حتى مقابله با اين سياست از سراسر جهان بر خواهد خاست .
به هر ترتيب ، دولت بوش ناقوس جنگ را به صدا درآورده است و آن هم جنگ عليه آمريكا ، نه جنگ عليه بشريت و در بالاترين سطوح نيز مشغول دست و پنجه نرم كردن دربارهى دامنه و زمانبندى واكنش نظامى در برابر حملهى اخير به مركز تجارت جهانى است .
برخى مقامات رسمى به رهبرى پال ولفوويتز و لوئيس ليبى، رئيس دفتر ديك چنى معاون رئيس جمهور فشار آوردهاند كه عمليت نظامى هر چه زودتر و نه تنها عليه بن لادن در افغانستان ، بلكه عليه ديگر پايگاههاى مشكوك به تروريسم مثل عراق و درهى بقاع در لبنان صورت گيرد . اين مقامات كشورهاى متعددى را در فهرست هدفهاى نظامى آمريكا براى اجراى عمليات نظامى قرار دادهاند و اكنون نيز بعد از افغانستان درصدد حمله به عراقاند .
شمارى از محافظهكاران نامهاى را دست به دست مىگردانند كه در آن به رئيس جمهور پيشنهاد شده است « كوشش جدى براى برانداختن صدام حسين به عمل آورد ؛ حتى اگر او به طور مستقيم به تروريستهايى كه به نيويورك و واشنگتن حمله كردند. ربطى نداشته باشد .» در واكنش به اين گروه ، كالين پاول ضمن گردهمايى آخر هفته سپتامبر 2001 سران كشور با بوش در كمپ ديويد اين نظر را پيش برد كه دولت بايد به خود فرصت دهد كه ابتدا زمينههاى سياسى عمليات نظامى آمريكا در افغانستان و ساير كشورها را فراهم سازد و از لحاظ قوانين بين المللى توجيهى منطقى داشته باشد . او گفته است : « ما نمىتوانيم با يك ضربه همه چيز را حل كنيم .»
در اين خصوص يكى ديگر از مقامات بلند مرتبهى آمريكا به خبرنگار نيويورك تايمز مىگويد : « نحوهى اجراى مرحلهى بعدى يعنى هجوم نظامى آمريكا هنوزمورد بحث است و ممكن است دربرگيرندهى حمله به دولتهايى باشد كه از تروريسم پشتيبانى كردهاند ؛ مگر اين كه اين دولتها در هفتههاى آينده پيشنهاد آمريكا را در پيوستن به آنچه جورج بوش آن را جنگ جهانى عليه ترور نام گذاشته است ، بپذيرند. اين جنگ چنان دامنهى وسيعى دارد كه نمىتوان آن را به يك باره تمام كرد . به عبارت ديگر ، آمريكا منتظر عكسالعمل كشورهاى منطقه به ائتلاف برپاشده از سوى آمريكا و پذيرفتن شرايط آمريكا براى ورود به اين ائتلاف است . در صورتى كه اين كشورها تسليم خواستههاى آمريكا نشوند ، مىتوانند در جرگهى كشورهايى قرار گيرند كه يا تروريسم را تشويق كردهاند و يا به تروريستها پناه دادهاند. »
از آن جا كه صرف جنگ با تروريسم نتوانست بحرانهاى جنگ طلبانهى مورد نيازآمريكا را خلق كند ، دولت بوش در دو مرحله ، زمينهى گسترش اهداف اين جنگ را فراهم كرده است . ابتدا در سخنرانى كنگره از مقابله با محور شرارت متشکل ازدولتهاى ايران ، عراق و كره شمالى نام مىبرد و چند صباحى بعد ، مسئلهى استفاده از سلاحهاى هستهاى عليه هفت كشور با انتشار عمدى سند سرى پنتاگون را مطرح مىكند و در واقع ، حوزهى جنگ را به چهار كشور ديگر منجمله چين ، روسيه ، ليبى و سوريه گسترش مىدهد .
تمام اين ادعاها و بيانيهها بيانگر اين واقعيت است كه دولت آمريكا براى حل مشكلات بنيادين خود نياز به جنگ دارد و اين جنگ هم نمىتواند محدود و كوتاهمدت باشد و اين احتمال جدى وجود دارد كه جنگ افروزان آمريكايى براى شعلهور كردن آتش جنگ جهانى ، بايد حادثهى ديگرى همچون 11 سپتامبر در آمريكا و يا در خارج از اين كشور خلق كنند . نظام حاكم بر جهان در آغاز قرن بيستويكم نظامى به هم پيوسته و به هم وابسته است . در چنين نظامى امكان ايزوله كردن حوادث و وقايع ميان دو كشور رخ مىدهد . ارتباط سياسى ،اقتصادى و فرهنگى ميان كشورها و ملتهاى مختلف آن چنان در هم تنيده شده است كه هرحادثهاى مىتواند تأثير مستقيم يا غير مستقيم بر ساير كشورها و جوامع داشته باشد و آنها را مجبور به اتخاذ موضع و عكسالعمل كند . اين امر زمانى و به صورتى برجسته چهره مىنمايد كه در اين ماجرا يك قدرت بزرگ جهانى همچون آمريكا از طرفى و يك منطقهى حساس استراتژيك همچون جهان اسلام ، از طرف ديگر درگير شده باشند . بويژه آن گاه كه يك طرف ماجرا يعنى آمريكا ، بىطرفى و بىتفاوتى را برنتابد و همهى كشورها و دولتها را به موضعگيرى علمى و رسمى فراخواند . به اين ترتيب ، بررسى مواضع ساير كشورها بويژه دولتهاى بزرگ جهانى اهميت ويژهاى دارد. از آن جا كه دولت آمريكا انگشت مبارزه عليه تروريسم را متوجه جهان اسلام كرده است ، در اين فصل به بررسى مواضع كشورهاى ديگر با عنوان كشورهاى پيرامونى مىپردازيم .
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}